استاد معراج گادفر به عنوان گای دبلیو بالارد ، پیام آور سن ژرمن تجسم یافته بود . او آموزههای اخوان سفید بزرگ ، حضور من هستم و تمرکز آگاهی الهی را تا زمان عروجش در سال 1939برای سیاره حفظ کرد. همسر و شعله دوقلوی او ادنا بالارد بود که اکنون بانوی معراج شده لوتوس نام دارد. نام مستعار گای بالارد ،گادفر ری کینگ بود . او اکنون به عنوان استاد معراج گادفر، شناخته می شود ، اما هنوز هم شاگردانش با محبت از او با عنوان «بابا» یاد می کنند.
تجسم ها
دوران طلایی در صحرای ساهارا
گادفر به عنوان پسر پادشاه بزرگ (سن ژرمن) تجسم یافت که بر تمدنی که بیش از 50000 سال پیش در صحرای کنونی ساهارا شکوفا شده بود، حکومت می کرد. گای، همسرش، ادنا بالارد، و پسرشان، دونالد، به عنوان فرزندان سنت ژرمن در آنجا تجسم یافتند.
تمدن اینکاها
سنت ژرمن در رازهای آشکار شده از گادفر، لوتوس و دونالد بالارد صحبت می کند که برای کمک به اوج تمدن اینکاها تجسم می یابند. آنها آمدند تا به عنوان فرزندان یک فرمانروای اینکا خدمت کنند، که ارادت زیادی به منبع داشت و از طریق آن منبع دستاورد بسیار بالایی داشت: “او قدرت خورشید مرکزی بزرگ را می دانست و آگاهانه تصدیق می کرد … [مردم اینکا در آن زمان] از خورشید به عنوان نماد الوهیت استفاده می کردند. آنها درک واقعی و درونی داشتند و به قدرت کامل خورشید مرکزی بزرگ – که امروز ما آن را آگاهی کیهانی می نامیم – اذعان داشتند.
به دلیل قدردانی و عشق او، به حاکم اینکا آموخته شد که قانون بزرگ کیهانی را درک کند و از آن استفاده کند. دونالد به عنوان پسرش مجسم شد. قوانین حکومت و وظایف الهی حاکم را به او آموختند. لوتوس، یک دختر، کار درونی و قانون کامل و تقدیس کاهن را در معبد خورشید آموخت. گادفر قوانین کیهانی کشیشی و همچنین به طور مخفیانه فرماندهی ارتش ها را آموخت.
پس از ده سال آموزش ویژه در پرو، این سه نفر به یکی از مستعمرات جدید امپراتوری اینکا به شمال فرستاده شدند تا به مردم کمک کنند فعالیت های خود را گسترش دهند و پیشرفت آنها را تحریک کنند. آنها به مکانی که اکنون میتلا است، در ایالت اوآخاکا، مکزیک، آمدند. لوتوس بیش از چهل سال در آنجا به عنوان یک کاهن در یکی از باشکوه ترین معابد آن دوره خدمت کرد که آنها تحت هدایت یکی از استادان بزرگ شهر طلایی بر فراز صحرای صحرا ساخته بودند. قسمت بیرونی آن از سنگ های عظیم ساخته شده بود که امروزه برخی از آنها در میان خرابه های معبد دیده می شود.
تجسم های بعدی
از دیگر تجسم های او یکی از شوالیه ها و ریچارد شیردل (1157-1199)، پادشاه انگلستان بودند.
جورج واشنگتن
گادفر همچنین به عنوان جورج واشنگتن (1732-1799)، اولین رئیس جمهور ایالات متحده تجسم یافت .
گای دبلیو بالارد
نقطه عطف در ماموریت گادفر و کلید پیروزی او در تجسم نهایی او زمانی رخ داد که او در برادوی در لس آنجلس راه می رفت. در آن زمان، هنگامی که به نظر می رسید همه عوامل علیه او بودند، ناگهان ایستاد و به ساکن در آستانه *، بازمانده مخلوق انسانی تغییر ناپذیر خود ، فحش داد : «برای آخرین بار مرا ترساندی. تو هیچ قدرتی نداری.»
به زودی پس از آن در کوه شستا، استاد سن ژرمن را ملاقات کرد، که او را به خلوتگاه های اخوان برد و برای مأموریت جهانی خود به او آموزش داد. این تجربیات در سه کتابی که او متعاقباً به عنوان بیان شعله سه گانه آگاهی استاد مطرح کرد، اسرار آشکار (زرد)، حضور جادویی (صورتی) و گفتارهای «من هستم» (آبی) ثبت شده است.
اگرچه شرایط لازم برای عروج او چندین سال قبل از عروج واقعی او تکمیل شده بود، او داوطلب شد تا به خدمت اخوان به عنوان نقطه تماس آنها در دنیای مادی ادامه دهد. از طریق کمکی که کارگردان بزرگ الهی (دیواین دایرکتور) در غار نور به او داده شد، چهار کالبد پایینی او در یک راستا قرار گرفتند و شعله سه گانه او متعادل شد، و او را قادر ساخت تا کانالی برای معجزات و شفاهای بسیاری قبل از عروجش باشد. گادفر به عنوان بخشی از آخرین خدمت خود در حالی که در تجسم بود، کارمای جهانی را پذیرفت و آن را از طریق شکل فیزیکی خود جبران کرد، و بدین ترتیب بشریت را از رنج بزرگی که خود او برای تحمل آن انتخاب کرد، در امان گذاشت، همانطور که عیسی مصلوب شدن برای گناهان بشر را به دوش کشید.
درس هایی از زندگی او
از گادفر، ما می آموزیم که اطاعت بی شائبه از مرشد عروج خود و قانون بزرگ زندگی برای پیروزی فردی و تکمیل جدول زمانی کیهانی برای عصر طلایی ضروری است. هر اقدام نافرمانی برنامه های اخوان سفید برای پیروزی کره زمین را به عقب می اندازد، پیروزی که هر فرد به صورت فردی و جمعی مسئول آن است.
دومین درس بزرگی که از گادفر می آموزیم این است که تا زمانی که بت آگاهی انسانی را زمین نزنیم ، سفر به سمت کوه آغازین خود را آغاز نمی کنیم. رد نفس و آگاهی انسان باید هر بار که تلاش می کند خود را اثبات کند، انجام شود. فقط باید گفت: “به نام حضور قدرتمند من من هستم ، من از پذیرش ظلم آگاهی انسانی خود سرباز می زنم!” در مورد افراد دیگر می توان گفت: «به نام حضور قدرتمند من، من از پذیرش آگاهی انسانی (او) خودداری می کنم. خود مسیح مقدس عزیز ، تو در واقعیت شعله ور خود پیش می روی و تنها حضوری هستی که در اینجا عمل می کند!»
گادفر آزادی خود را از طریق اطاعت از قانون هستی به دست آورد. او به ما می آموزد که با بالا بردن افکار و احساسات، انرژی ها و اعمالمان لحظه به لحظه صعود کنیم. معراج هدف زندگی نه تنها برای عده کمی، بلکه برای بسیاری است.
*ساکن در آستانهDweller-on-the-threshold
اصطلاحی است که گاهی اوقات برای نشان دادن ضد خود، غیر خود، خود مصنوعی، ضد خود واقعی ، مجموعه ای از خود ساخته خود، که از طریق غیرمعمول تصور می شود، استفاده می شود. استفاده از موهبت اراده آزاد ، متشکل از ذهن جسمانی و مجموعه ای از انرژی های نادرست، میدان های نیرو، کانون ها، مغناطیس حیوانی که ضمیر ناخودآگاه را در بر می گیرد. تماس انسان با خود ضد مغناطیسی خزنده – که دشمن خدا و آگاهی او و اتحاد روح با آن آگاهی است – از طریق بدن میل یا بدن اختری و از طریق چاکرای شبکه خورشیدی است .
بنابراین، ساکن در آستانه، هسته گردابی از انرژی است که « کمربند الکترونیکی » را تشکیل میدهد، به شکل طبل و چهار بدنه پایینی را از کمر به پایین احاطه میکند. سر مار ساکن گاه در حال بیرون آمدن از حوض سیاه ناخودآگاه دیده می شود . این کمربند الکترونیکی حاوی علت، معلول، رکورد و حافظه کارمای انسانی در جنبه منفی آن است. کارمای مثبت، به عنوان اعمالی که از طریق آگاهی الهی انجام میشود، در بدن علّی ثبت میشود و در حلقههای آتش الکترونیکی اطراف حضور هر فرد من هستم .
ساکن سیاره ای در آستانه جمعی در نیروهای دجال تجسم یافته است .